بارالها! به عزّت و جلالت سوگند، چنان تو را دوست دارم که شیرینی آن، در دلم استوار گشته است . هرگز جان های کسانی که تو را به یگانگی می پرستند، به این باور نمی رسند که تو دوستانت را دشمن می داری. [امام علی علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :25
کل بازدید :38169
تعداد کل یاداشته ها : 15
04/4/14
9:21 ص

 

از شمع رخت مهدی هوش از سر من رفته

پروانه ی شیدایی در کوی تو جان داده

 

بنگر همه اشکان از هجر تو خون مهدی

وز آن غم هجرانت روزم همه شب گشته

 

از سینه ی من آتش مهدی به فلک هم زد

دیوانه شدم اکنون    مستانه و آشفته

 

مجنون شده ام مهدی دردم نهان تا کی

طاقت ز کفم رفته در مدرسه و حوزه

 

بیمار توام اکنون مهدی تو پرستاری

آغوش پر از مهرت درمان دلم گشته

 

من قطره و تو دریا من غرق توام مهدی

من مست و خراباتی در گوشه ی میخانه

 

مهدی دل شیدایم از عشق تو شد روشن

گویی همه دنیا را در زلف تو حق بسته

 

مهدی به که گویم من افسانه ی هجرانت

ای لیلی زیبایم هوش از سر من رفته


91/7/3::: 12:28 ص
نظر()